دلتنگی های یه عاشق خسته

این دیگه آخر خل بازیه . . .

دلتنگی های یه عاشق خسته

این دیگه آخر خل بازیه . . .

همیشه کنارتم

منم میترسم عزیزم . میترسم تنها بمونم . همیشه ترسیدم . ولی الان دیگه علت ترسم فرق میکنه . اگه تو نباشی اگه جسم لطیفت اون دستای قشنگت . . . حتی تصورشم برام عذاب آوره ولی نمیتونم احساسمو بروز بدم نمیتونم نشون بدم که منم ترسیدم . مجبورم تحمل کنم . اگه منم بترسم و تو ببینی اونوقت دیگه نمیتونم تکیه گاه مناسبی برات باشم . همیشه کنارتم اینو قول میدم من المیرامو دوست دارم تو هر شرایطی . یادته گفتم : من هم پیمان بی قید و شر ط توام تو هر شرایطی که باشی . کافیه صدام کنی کافیه بخوای که کنارت باشم کافیه فقط زمزمه کنی : رضا . همین

من برگشتم (^_-)

سه شنبه 17 مهر ماه سال 1386 - از این تاریخ به بعد , تا حالا چیا گزشته و چه اتفاقایی افتاده میشه ازش 100 تا فیلم هندی درست و حسابی درست کرد. شاید اگه حوصله کردم نشستم بعضیاشو نوشتم البته همراه الی جونم . آخه الان دیگه باهمیم . البته همه چیم نمیگم چون همه چی که گفتنی نیست !
بعد از آخرین پست رفتم رو بلاگفا ولی بعد از یه مدت که میونمون شکر آب شد و کلا تموم کردیم و جریانش مفصله همه چیو پاک کردم . یعنی اون وبلاگو کلا بستم با مطالبش که کاش نمی کردم تو 360 هم همینطور و جاهای دیگه ولی چون از این وبلاگ دیگه استفاده نمیکردم موند حتی اطلاعات ورود به سایت رو هم یادم رفته بود که درخواست دادم و خوشبختانه دوباره تونستم وارد بشم .
از این به بعد باز میخوام خاطراتم رو بصورت روزانه از اتفاقایی که بین منو نانازم میافته اینجا بنویسم . مثل همونروزا . یادش بخیر .
الی جونم : جونمی , دوست دارم

بازم این دل کار خودشو کرد (^_^)

گاهی یه حرفهایی میزنی که خودمم شک دارم واقعا مفهومشون رو دونسته باشی ، حرفهایی که باعث میشن فکر کنم اصلا دوستم نداری . خوب اگه دیروز در بارش باهم حرف نزده بودیم شاید اینجا هم در موردش چیزی نمینوشتم ولی خوب آخرش دلم طاقت نیاورد و بهت گفتم برا چی ناراحتم . خبر داری خیلی پر روئی البته اینو یه بار خودتم بهم گفته بودی ولی فکر نمیکردم دیگه تا این حد . . . خوب دیگه (^_^) راستی ناناز میبینی وقتی در مورد یه چیزی حرف میزنیم چقدر خوبه ؟ وقتی نمیگی حوصله ندارم و فلان و بهمان و اجازه میدی در مورد مشکلاتمون باهم بحث کنیم و دست آخر حتی اگه به یه نتیجه دلخواه هم نرسیم یه خوبی که برا من داره اینه که میفهمم واقعا منظورت از حرفهات چیه و واقعا میخواستی چی بگی ! یه خواهشی ازت دارم ، هر وقت دیدی ناراحتم سعی کن منو به حرف بیاری و اجازه بدی حرفهام رو تا اخر بزنم اونوقت میتونم خیلی راحت دلمو سبک کنم . خوب آخه هر حرفی رو که نمیشه به هر کسی گفت حد اقل من که اینطوریم آخه وقتی تو هستی چرا باید به یکی دیگه بگم ، وقتی به حرفهام گوش میدی حتی اگه تاییدشون هم نکنی میفهمم که وقعا برات مهمم و میفهمم که ناراحتیام و غصه هام برات مهم هستن همونطور که غم و غصه های تو برا من مهمن . . .
دوستت دارم فرشته کوچولو ...