دلتنگی های یه عاشق خسته

این دیگه آخر خل بازیه . . .

دلتنگی های یه عاشق خسته

این دیگه آخر خل بازیه . . .

بازم این دل کار خودشو کرد (^_^)

گاهی یه حرفهایی میزنی که خودمم شک دارم واقعا مفهومشون رو دونسته باشی ، حرفهایی که باعث میشن فکر کنم اصلا دوستم نداری . خوب اگه دیروز در بارش باهم حرف نزده بودیم شاید اینجا هم در موردش چیزی نمینوشتم ولی خوب آخرش دلم طاقت نیاورد و بهت گفتم برا چی ناراحتم . خبر داری خیلی پر روئی البته اینو یه بار خودتم بهم گفته بودی ولی فکر نمیکردم دیگه تا این حد . . . خوب دیگه (^_^) راستی ناناز میبینی وقتی در مورد یه چیزی حرف میزنیم چقدر خوبه ؟ وقتی نمیگی حوصله ندارم و فلان و بهمان و اجازه میدی در مورد مشکلاتمون باهم بحث کنیم و دست آخر حتی اگه به یه نتیجه دلخواه هم نرسیم یه خوبی که برا من داره اینه که میفهمم واقعا منظورت از حرفهات چیه و واقعا میخواستی چی بگی ! یه خواهشی ازت دارم ، هر وقت دیدی ناراحتم سعی کن منو به حرف بیاری و اجازه بدی حرفهام رو تا اخر بزنم اونوقت میتونم خیلی راحت دلمو سبک کنم . خوب آخه هر حرفی رو که نمیشه به هر کسی گفت حد اقل من که اینطوریم آخه وقتی تو هستی چرا باید به یکی دیگه بگم ، وقتی به حرفهام گوش میدی حتی اگه تاییدشون هم نکنی میفهمم که وقعا برات مهمم و میفهمم که ناراحتیام و غصه هام برات مهم هستن همونطور که غم و غصه های تو برا من مهمن . . .
دوستت دارم فرشته کوچولو ...
نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ http://www.diarymaryam.blogsky.com

سلام عزیزم
خوبی
راستی من لینک شمارو گذاشتم تو وبلاگم البت با اجازه
خوشحال میشم بازم بیایی
به روزم
فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد