دلتنگی های یه عاشق خسته

این دیگه آخر خل بازیه . . .

دلتنگی های یه عاشق خسته

این دیگه آخر خل بازیه . . .

خوشبختی

اینا رو همینجوری فی البداهه مینویسم ولی شاید بعدا ادیتش کردم .فقط خواستم یادم نره.

 

خوشبختی رو تو چی میدونی . تو چه شرایطی میگی خوشبختم . خیلیا میگن سوال سختیه خیلیام همینجوری رو هوا یه چیزی میگن . مثل پولدار بودن . خونه و ماشین و ویلا داشتن . یه زن خوشگل داشتن نمیدونم از این حرفا .

 

من میگم خوشبختی یه حسه . یه حس که کمتر کسی میتونه بگه دارمش یا حتی تو یه مقطع کوتاهی داشتمش.

خوشبختی یعنی آرامش . به همین سادگی و به همین سختی !

کسی که بتونه به آرامش برسه به نظر من خوشبخت ترین انسانه .

تو یه فیلم بود یا جای دیگه نمیدونم که یه جمله گفت شبیه این : هر کسی وسیله نابودی خودش رو تو جیب خودش حمل میکنه . حالا یه خورده این ور اون ورش رو نمیدونم !

حالا مهلک ترین سم آرامش رو هم ما خودمون درست میکنیم و به جون خوشبختی مون میندازیم ، وابستگی ! حالا از هر نوعی که باشه . به یه ماشین به پول به قدرت به یه خونه یه خاطره یا یه آدم .با شروع وابستگی آرامشم از زندگیت میره انگار که هیچوقت نبوده حتی یادت نمیاد که حس آرامش چجور بوده چه لذتی داشته . . .

من برگشتم (^_-)

سه شنبه 17 مهر ماه سال 1386 - از این تاریخ به بعد , تا حالا چیا گزشته و چه اتفاقایی افتاده میشه ازش 100 تا فیلم هندی درست و حسابی درست کرد. شاید اگه حوصله کردم نشستم بعضیاشو نوشتم البته همراه الی جونم . آخه الان دیگه باهمیم . البته همه چیم نمیگم چون همه چی که گفتنی نیست !
بعد از آخرین پست رفتم رو بلاگفا ولی بعد از یه مدت که میونمون شکر آب شد و کلا تموم کردیم و جریانش مفصله همه چیو پاک کردم . یعنی اون وبلاگو کلا بستم با مطالبش که کاش نمی کردم تو 360 هم همینطور و جاهای دیگه ولی چون از این وبلاگ دیگه استفاده نمیکردم موند حتی اطلاعات ورود به سایت رو هم یادم رفته بود که درخواست دادم و خوشبختانه دوباره تونستم وارد بشم .
از این به بعد باز میخوام خاطراتم رو بصورت روزانه از اتفاقایی که بین منو نانازم میافته اینجا بنویسم . مثل همونروزا . یادش بخیر .
الی جونم : جونمی , دوست دارم

این آخرین پسته . . .

همیشه از اسباب کشی بدم میومده ولی انگار چاره ای نیست . از این به بعد میتونید تو این آدرس پیدام کنید (^_^)

WWW.NANAZ-JOONAM.BLOGFA.COM